جوک و اف

جوک اس ام اس توپ

جوک و اف

جوک اس ام اس توپ

اس ام اس پـَ نـَ پَـ 50

WwW.IR4N.IR

با دوستم تو حیاط نشسته بودم که یهو همسایمون در پارکینگ رو با ریموت باز کرد ؛ دوستم میگه در پارکینگتون الکترونیکیه؟؟؟!؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ این همسایه ما از نوادگان علی باباست همیشه ورد میخونه در باز میشه

***************************


می افتم میمیرم.شب اول قبر دوتــا ملک میان بالاسرم...
ازشون میپرسم:شماها نکیر و منکرین؟ میگن:
پـَـ نـَـ پـَـ پت و متیم

***************************

رفتم بقالى محل میگم یه نوشابه خانواده بده, میگه خنک باشه؟ تا دهنم رو باز کردم محکم کوبید تو گوشم, بهش گفتم: مرتیکه بیشعور دیوونه شدى مگه چرا میزنى؟ میگه: مگه نمیخواستى حرفت رو با پـَـ نـَـ پـَـ شروع کنى؟ تو چشاش نگاه کردم گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم با فدات شم شروع کنم

***************************

زنگ زدم 118 میگم جواد صالحی لطفا؟ میگه شمارشون؟میگم پـَـ نـَـ پـَـ قد ،وزن و رنگ چشم؟

***************************

در قابلمه رو که برداشت نتونستم جلو خودمو بگیرم یه مشت برنج ریختم بالا. داد زدم: آی سوختم. میگه داغ بود؟ پـَـ نـَـ پـَـ یاد گرسنگان عالم افتادم جگرم سوخت.

***************************

یارو داره صحبت می کنه ، می گه در این ماه در های رحمتش به رویمان باز است ، دوستم می پرسه : درهای رحمت خدا رو می گه ؟ پـَـ نـَـ پـَـ درهای آسانسور برج رحمت رو می گه ! فقط تو این یه ماه آسانسورش کار می کنه! خواست در جریان باشیم !!

***************************

دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم ؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ بزار اهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو.

***************************

به دوستم میگم افغانستان بورسیه میگیره ها میگه برم اونجا درس بخونم ؟ پـَـ نـَـ پـَـ بورسیه میکنن بری خشخاش بکاری

***************************

به دوستم لیست قطعات کامپیوتر نشون دادم میگم ببین این قطعات خوبه بگیرم میگه قطعات کامپیوتر؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ قطعات هواپیماس ببین اگه خوبه بخریم سر هم کنیم یه شمال بریم کف کردیم.

***************************

به همکارم میگم خدا رو شکر تموم شد، از امروز دوباره برنامه چایی براهه، میگه ماه رمضون ؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ سریال پزشک دهکده !

***************************

نشستم پای کامپیوتر صفحه ی پَـ نه پَــ جلوم بازه دارم زور میزنم و به سلولهای خاکستری فشار میارم که یه چیزی بزاد   داداشم اومده میگه تو فکر یه پـَـ نـَـ پـَـ ی تازه ای؟ پـَـ نـَـ پـَـ تو فکر براندازی و جنگ نرم و حمله ی سایبری ام

***************************

تو یه زیارتگاه بودم . یکی بهم گفت : حاجت داری ؟؟؟گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ اومدم ببینم مبادا کفشا جفت نباشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد